|
آسمون آبی
درود دوستای عزیزم خوبید؟
خیلی دلم براتون تنگیده بود! خیلی خوش گذشت جاتون خالی!من عاااااااااشق تاریخم و اونجا هم که دیگه ترکوندم!!!!!!! اول از همه رفتیم پاسارگاد اشکم دراومد دلم گرفته بود دلم میخواست کوروش اینجا بود... بغل ارامگاه کوروش کاروانسرای مظفر بود! ایشون نهــــــــــــــــایت زحمت رو کشیده برای ساختن این کاروانسرا! تازه نمیدونید ایشون چقدر شجاعت به خرج داده برای ساخت این بنا!تشویقش کنید دوستان!دِ بزنید اون دست قشنگه رو!!!! بغل این کاروانسرای بسیار مسخره مقبره ی کمبوجیه بود اخه مگه خدا بهمون عقل نداده؟!!!!!! این مشخصه کمبوجیه که یک پارسی اصیل و یک پادشاه بسیار عادل و جوانمرد بوده نمیتونه همچین کار پستی ازش سر بزنه قابل توجه همتون باید بگم گئومات بردیا رو کشت نه کمبوجیه خوب از این بحثا بگذریم!من خیلی کیف میکردم! دوستان خبر ندارید اونجا نزدیک به۱۰تا کتاب تاریخی خریدم من حسابی با ورق زدنش دااااااااااااااغ کردم فروشنده تو دلش خوشحال بود که من از کتابا خوشم اومده و گفت این کتاب رو هم ببینید خیلی جامع و کامل درمورد کوروش نوشته!منم عصبانی گفتم نخیر اونم خوندم همش یه مشت دروووووغه! بعدش رفتیم دیدن کریم جووووووووون زند! راستی جاتون خالی داداشم به قدری کیف کرده بود که حد نداشت! از اول تا اخر غر میزد برگردیم هتل!!!!! اخه این پاره سنگا که دیدن نداره! منم عصبانی شدم و گفتم اینا اثار باستانی کشورمونه نه پاره سنگ!!! بعد از دیدن کریم جون برگشتیم هتل!داداشم میگفت چه خوب شد راحت شدم!اینم شد مسافرت؟! پاهام چقدر درد گرفت و ... جاتون خالی من محکوم بودم سخنان نغز و دلکش داداشم رو گوش کنم بعد رفتیم پیش مامان و بابا داداشم میگفت هتل خونه ی سوم ماست دیگه خواهش میکنم نریم بیرون!!!! گفت خونه ی خودمون که خونه ی اوله و توی اجتماعی خوندم مدرسه خانه ی دوم ماست پس بااین حساب هتل خانه ی سوم ماست!!! بعدش نق میزد گشنمه! منم گفتم پیف برگر اون جورابته فردای اون روز رفتیم پارسه (تخت جمشد) یه راهنما هم برامون توضیح میداد. از ته دل اه میکشیدم پس ایرانم کجاست؟ تازه مامانم بعد از دیدن تخت جمشید و توضیحات راهنما حسابی معلوماتش زده بود بالا!! بعدش رفتیم نقش رستم! به قدری ظریف و دقیق کار شده بود که نمیتونم بیان کنم الان فقط میخوام داد بـــــــــــزنم: جانم فدای ایران نظرات شما عزیزان: شنبه 12 شهريور 1390برچسب:, :: 16:1 :: نويسنده : مهسا
درباره وبلاگ  آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
 |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رفته بودم شیراز!
به قدری با دیدن اثارش جوش اوردم که حد نداشت
تبادل لینک هوشمند 
ورود
اعضا:
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت: